شایناشاینا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات شاینا کوچولو

بی قراری

سلام دختری    از دیروز تا حالا رفتارت فرق کرده . همش میخوای که بقلت کنم چه جیغی  هم می کشی      یا اینکه از ته گلوت زور میزنی اخه گلوت درد می گیره قربونت برم ...
26 مرداد 1390

چند روز تا شش ماهگی

سلام نی نی گل من . امروز خیلی بهونه میگرفتی    .همش میخواستی که بغلت کنم  اخه خوابت میومد اما هر کاری میکردم خوابت نمیبرد تا اینکه عصر اونقدر نازت رو کشیدم که خوابیدی          شاینا جون دختر نازم فرشته مامان  همش به پنج شنبه فکر میکنم به این که بازم میخوان واکسنت بزنن به گریه های معصومت  اما خب از یه طرفم میدونم اینا واسط لازمه باید تحمل کنی                                      &n...
24 مرداد 1390

اندر حکایت این شش ماه

سلام .شاینا 28 این ماه شش ماهه میشه . دختر کوچولو ی من ببخش که به وبت سر نزدم به خدا نمیتونستم . بیکار نبودم.اما شاینا کوچولو تو این مدت خیلی دختر خوب و ارومی بود .اصلن اذیت نکرد. بعد از این که دنیا اومد و از بیمارستان مرخص شدیم اومدیم خونه مامان بزرگ تا دو هفته اونجا بودیم. بعدشم اومدیم خونه خودمون و تو اومدی تو اتاق خودت. 40 روزتکه بود سرما خوردی و ما مجبور شدیم بستریت کنیم.بماندکه من چقدر موقع رگگیری گریه کردم.خلاصه تو این مدت ماجراهایی داشتی که قول میدم یه روز مفصل اینجا بنویسم .
23 مرداد 1390
1